شرح گلشن راز 11
بر ان طبعم اگرچه بود قادر ولی گفتن نبود الا به نادر
یعنی طبع ایشان به نظم قادر بود ودلیل شعر نگفتن عجز وقصور نبوده وبه شعر نمی پرداخته اند مگر به ندرت.وممکن است منظور فقط مثنوی باشد یا تمام انواع شعر.
ز نثــــــر گرچه کتب بسیار می ساخت به نظــــــم مثنوی هرگزنپرداخت
می فرماید کتب بسیاری برای ارشاد وراهنمایی مردم می نوشتم اما به صورت مثنوی هرگز ننوشته ام چون ترتیب قافیه ها و رعایت وزن هاکاری دشوار است.
و کوجب تکلّف است و ضرورتی هم ندارد مگر ارشاد خلایق وترویج علوم اولیاالله موقوف به آن باشد.
عروض وقافیه معنی نسنجد به هرظرفی درو معنی نگنجد
عروض میزان شعر است و قافیه حرف روّی و حرکت ماقبلش.می فرماید که عروض وقافیه میزان نمی توانند بشوند چون عروض وقافیه میزان حروفند وحروف و الفاظ ظرف معانی اندو بحر معنی در ظرفی نمی گنجد.مگر در ظرف کسی که صاحب کمال باشد واز قید هستی خود مطلق شده وعین همه شده باشد.
زعم و گمان محجوبان و کسانی که این مرتبه را ادراک نکرده اند این است که هیچ معنی نیست که در ظروف الفاظ نیامده باشد.