شرح گلشن راز 3
ز جزوی سوی کلی یک سفرکرد وز آن جا باز برعالم گذرکرد
سالک پس از اینکه به فنا کامل رسید باقی بالله می گردد ودر این بقا کمالات حقیقت انسانی تمام ظهور می یابد ومظهرصفات الهی می گردد.سالک ابتدا از جزوی به سمت کلی می رود،یعنی انسان که خلاصه کثرات است سوی کلی که واحد مطلق است سفرمی کند وسیر الی الله به انجام می رسد.
وبعد به منظور تکمیل ناقصان وبه مقتضای حکمت الهی بر عالم جزویه گذر می کند وسیر بالله نامیده می شود.در این سیر عارف جمیع کثرات را قائم به وجود واحد می بیند ودر می یابد که جز وجود واحد هیچ موجود دیگری حقیقی نیست.
سریان وجود واحد مطلق در کثرات همچون سریان واحد است در اعداد،چون اعداد هرچه که باشند جز تکرار واحد چیزی نیستند.
مراتب وجودات یعنی کثرات هم مظهرخالق هستند،اگر مخلوق نباشد خالقیت خالق ظهوری ندارد.
جهان خلق وامر از یک نفس شد که هم آن دم که آمد بازپس شد
خلق عالم ماده است مثل افلاک وعناصر که عالم خلق وملک وشهادت می نامند،امر عالم بی ماده است مثل عقول ونفوس.این عالم را ملکوت وغیب می خوانند.
ولی این جایگه آمد شدن نیست شدن چون بنگری،جز آمدن نیست
غیر ازوجود واحد مطلق حقیقی موجودی نیست،و وجود اشیا تجلی حق هستند به صورت اشیا وکثرات امور اعتباری اند،آمدشد هم امری است که سالک از نسب مراتب موجودات وتقدم وتاخر متوجه می شود ودر واقع آمدشد نیست بلکه تجدد فیض رحمانی است.اگر آمدشد حقیقی باشد در سیر نزولی در هر مرتبه که نزول شود مرتبه قبل منعدم می شود ودر سیر عروجی هم همینطور،در حالی که اشیا همان هستی ونمودی را که داشتند دارند.
فیض تجلی رحمانی علی الدوام بر موجودات فایض است واشیا آن به آن به مقتضای امکانیه ذاتی نیست می شوند وبه فیض تجلی حق هست می گردند وبه علت سرعت ادراک رفتن وآمدن نمی شود.
به اصل خویش راجع گشت اشیا همه یک چیز شد پنهان وپیدا
کثرات یعنی اشیا،عدم هستند واصل همه اشیا حق است،عالم نیستی است وبه حق که هستی است هست گشته و رجوع هم به اوست.
پنهان عبارت از عالم غیب و امر است،و پیدا عالم خلق وشهادت.و دو عالم که نمود دویی داشتند یک چیز می شوند وغیریت واثنینیت وهمی برطرف می شود.
تعلی الله قدیمی کاو به یک دم کند آغاز وانجام دو عالم
خداوند رفیع وعظیم منزه است از تغییر وکثرت و حدوث به یک دم کند آغاز یعنی ممکنات را از کتم عدم به صحرای وجود می آورد ومقتضای آخریت انجام که تلاشی کثرت به نور وحدت است.