شرح گلشن راز 8
یکی را علم ظاهر بود حاصل نشانی داد ازخشکی ساحل
علم ظاهر یعنی شریعت،یعنی کمال معنوی را داراست اما احکام علم ظاهری براو غالب است وتنها از شریعت خبرمی دهد.
هرکس نمی تواند به استماع اسرار معارف طریقت وحقیقت بپردازد لذا انبیا بیان شرایع فرمودندواسرار حقیقت را همه جا عنوان نکردند،از این جهت که این فهم بسیارسخت است وبی مخالفت نفس وهوا وتصفیه وسلوک به راهنمایی شیخ کامل راه دان راه بین،میسر نیست.(راهنمای عارف وفیلسوف)
واگر چنانچه عارفی صاحب مکاشفه به افشای بعضی حقایق بپردازد،ظاهربینان زبان طعن وانکار وی دراز کنند.
یکی گو هر برآورد وهدف شد یکی بگذاشت آن نزد صدف شد
یعنی کسانی که اسرار ومعانی را فاش کردند،هدف تیرملامت وطعن خلایق گشتند وبه جهت نادانی آن کاملان را منسوب به زندقه والحاد نمودند وبرقتل بعضی فتوا دادند!!
جماعت دیگر آن اسرار مخفی داشتند واظهار نکردند.تنها چیزی که گفتند بیان وشرح صدف شریعت و طریقت نمودند.
گروهی دیگر به نوعی به بیان مکاشفات پرداختند که هرکس به آن راه نیابد وهرکس با عبارتی خاص به بیان پرداخت ودرحالی که مقصد وهدف همه یکی است.
یکی در جزء و کل گفت این سخن باز یکی کرد از قدیم ومحدث آغاز
پس از اینکه اولیاالله بر حقیقت حال اطلاع یافتند هر کدام از مراتب اطلاق وتقیید وظهورات وشوونات الهی به عبارتی تعبیر کردند
نسبت موجودات با وجود واحد همان نسبت اجزای مقید با کل مطلق است فلهذا جماعتی از اولیا کثرات را جزء نامیدند وواحد مطلق را کل نامیدند.
جماعتی دیگر هم موجودات ممکنه را به اعتبار تعین محدث خواندند و از واحد مطلق را که اشیای موجوده مظاهر ومجالی اویند تلویح کرده اند به قدیم.
هرکدام از اولیا به حسب حال خود و احکام اسمی که مدبر ایشان است به تعبیر مکاشفات خود پرداخته اند.
چون اولیا بعد از انبیا موید به مکاشفات گشته اند وباقی از این امور بی خبر بودند می خواستند احوالشان از دیده ی کوته نظران کج بین نااهل مخفی باشد چون امناءالله اند پس اصطلاحاتی وضع کردند که فقط کسانی که اهل آن حال باشند فهم آن را کنند.وغیر از درک آن محروم مانند.
یکی از زلف وخال وخط بیان کرد شراب وشمع وشاهد را عیان کرد
کثرات به زلف وخال وخط تشبیه شده چون حاجب وپوشاننده روی وحدتند ونقطه ی وحدت به خال تشبیه شده تا از دیده ی کوته نظران مخفی ماند.عشق تشبیه به شراب شده و پرتو انوار الهی در دل سالک به شمع.
یکی از هستی خود گفت وپندار یکی مستغرق بت گشت و زنّار
سالکانی که به مقام حقیقت رسیده اند می دانند که وصول به منزل مراد بدون نفی واثبات میّسر نیست پس مرشدان وراهنمایان سالک اول ذکر (لا اله الّاالله )را تلقین می کنند.با کلمه ی لا جمیع اغیار که نمودی دارند را نفی می کند وبا کلمه ی الّاالله وحدت حقیقی را اثبات می کند.تا کثرت کلّا مرتفع شود.
مهم ترین مانع برای سالک هستی وپندار خود اوست و مرشد باید موانع را برای رسیدن به خدا بیان کند.
از همین جهت اولیا سالکان را از حجاب هستی و پندار خودی تحذیر کرده بودند.
و گروهی دیگر با غرق شدن در توحید، زنّار خدمت برکمر بستند و به ریاضت وسلوک دائمی پرداختند.
مقامات سالکان به برکت طاعت وعبادت وسیر وسلوک وریاضت نفس بوده است.